شهرام ناظری در سال ۱۳۲۸ (۱۹۵۰ میلادی) در خانواده ای هنردوست، در کرمانشاه به دنیا آمد. از کودکی و زیر نظر
پدرش، آموزش های اولیه موسیقی و آواز را فرا گرفت.
پس از آن تحت تعلیم نورعلی خان برومند آثار گذشتگان موسیقی را فرا گرفت و همزمان برای تکمیل ردیف آوازی از
محضر استاد زندهیاد عبدالله خان دوامی نکتهها آموخت.
وی همچنین از محضر استادانی چون محمود کریمی، محمدرضا شجریان، عبدالعلی وزیری و حسین قوامی نیز نکتهها و
ظرایف آوازی را فرا گرفت.
در همین دوران بود که وی با استاد داریوش صفوت آشنا شد و به گفته خود آقای صفوت آن توصیه معروف را به وی کرد
که « صدای تو اساطیری است و مبادا که این
صدا را با چیزی دیگر بیامیزی»
ناظری همزمان با آموختن آواز به آموختن ساز سه تار هم پرداخت و از جمله کسانی بودکه بیشترین حشر ونشر را با
استاد نامدار سه تار، استاد احمد عبادی داشت و نیز در این مسیر از دانش و
تواناییهای استادانی چون محمود تاجبخش، جلال
ذوالفنون و محمود هاشمی (سازنده
معروف سه تار) نیز نکتهها
آموخت، ضمن آنکه در دورهای که رضا قاسمی در آلبوم گل
صدبرگ با ناظری همکاری میکرد، از وی هم نکات قابل اعتنایی فرا گرفت.
نقطه عطف اول کاری شهرام ناظری را باید در ضربی شوشتری و تصنیف معروف کاروان شهید جستجو کرد. این اثر را
استاد محمد رضا لطفی ساخته و ناظری در مایه شوشتری خوانده است.
کار فضایی حماسی دارد و استفاده از مثنوی معروف هوشنگ ابتهاج سایه در این کار، وجهی تراژیک به آن بخشیده است.
صدای ناظری در این اثر پر انرژی و جوان وجسور است و در بخشهای اوج کار، حماسی و تاثیرگذار. این اثر بعدها تحت
عنوانچاووش ۷ منتشر شد.
ناظری همراه استاد لطفی مثنوی معروف سایه را در دستگاه ماهور هم خواند که تنها نسخهای از آن گاه به گاه از
تلویزیون پخش میشود. اورتور(درآمد) این کار
و ضربیای که آواز ناظری روی آن خوانده میشود، در آلبوم چاووش ۶ با صدای آقای شجریان هم خوانده شده است.
آلبومی
که تصنیف معروف ایران هم در ادامه این آواز و ضربی آمده است.
در همین دوران وی آواز شور را با کمانچه مرحوم بهاری و نیز همراهی سنتور پرویز مشکاتیان میخواند. آواز این کار
یکی از درخشانترین آوازهای ناظری است، که در کمتر اثر دیگری تکرار شده است.
صدایی در اوج و حماسی که همنوازی پر و پیمان استاد زنده یاد بهاری به آن وجه و صبغه دیگری داده است؛ آوازی با
مطلع شعری «چندین شب و خاموشی ، وقت است که برخیزیم/ وین آتش پنهان را با
صبح در آمیزیم»
این اثر به همراه تصنیف معروف «مرا عاشق» با آهنگسازی آقای مشکاتیان بعدها در آلبومی که به نام لاله بهار (به یاد
ملکالشعرای
بهار) کار شده بود، انتشار
مییابد.
پس از آن وی گل صد برگ را در اوایل دهه شصت به بازار موسیقی عرضه می کند. کاری مشترک با جلال ذوالفنون و
البته رضا قاسمی که بر روی طرح این کار زحمات فراوانی صرف کرد و حتی بخش عمده ایده
این کار را باید از آن وی دانست تا ذوالفنون.
این اثر دو ویژگی داشت، اول معرفی و عمومی کردن ساز سه تار و دف و دیگری وجه حماسی کار.
بعدها وی آلبوم آتش در نیستان را با جلال ذوالفنون اجرا میکند که استفاده از اشعار مولانا در این اثر هم از جمله
ویژگیهای کار به شمار میرود. کاری که میتوان آن را تداوم منطقی گل صدبرگ به
شمار آورد و نشان داد که ناظری علاوه بر آواز دستی چیره در تصنیفسازی و ذهنی بکر
برای پروردن برخی ملودیهای جذاب و دلنشین دارد.