فروغ فرخزاد
” وقتی اعتماد
من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکان? عشق مرا
با دستمال تیر? قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم : باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
مجموعه های از کارهای فروغ فرخزاد:
مجموع? شعر:
ـ اسیر 1331
ـ دیوار 1336
ـ عصیان 1338
ـ تولدی دیگر1341
و مجموع? نا تمام ( ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)
ناگفته هایی از تمام جزئیات آثاز فروغ
” شاید حقیقت آن
دو دست جوان بود
آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد”