شه نواز

صدا کن مرا ........... صدای تو خوب است

شه نواز

صدا کن مرا ........... صدای تو خوب است

داستانکی جالب از لیلی و مجنون

                 داستانکی جالب از لیلی و مجنون

روزی مجنون برای دیدن لیلی بعد از کلی سرگردونی مسیر عبور اون رو پیدا میکنه و از ساعت های  اولیه صبح میره و سر راه لیلیش میشینه تا شاید روزگار
یارش بشه و بتونه معشوقه خودش رو ببینه اینقدر اونجا به انتظار میشنه تا آفتاب
غروب میکنه و مجنون از رویه خستگی خوابش میبره از دست روزگار بد در همون زمان لیلی
میاد و از اون مسیر عبور میکنه . از همراهانش میپرسه که این کیه که اینجا سر راه
خوابش برده ؟ بهش میگند که این همون مجنونه تو هست که بخاطره دیدن شما از صبح تا
الان اینجا نشسته و اینقدر خسته شده که خوابش برده . لیلی لبخندی میزنه و چند تا
گردو از تویه جیبش بیرون میاره و میندازه تویه دامن مجنون و به راهش ادامه میده و
میره . بعد از ساعاتی مجنون از خواب بیدار میشه و سوال میکنه که این گردو ها چیه
تویه دامن من ؟ اطرافیانی که اونجا بودند ماجرا رو براش تعریف میکنند و بهش میگند
که لیلی وقتی فهمید تو بخاطرش این همه وقت اینجا نشستی لبخندی برای تو زد و رفت
اما به یکباره میبینند که مجنون به سرش میزنه و گریه میکنه
سوال میکنند که چی شده ؟ چرا اینطور میکنی با خودت ؟
میگه شما نمیدونید ! لیلی با این کارش به من فهموند که تو هنوز باید بری گردو بازی و عاشقی کار تو نیست.!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
برقبانی شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 13:14 http://khademoshohada1.ir

سلام دوست عزیز و بزرگوار
امیدوارم حالتون خوب باشه و ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید.
وبلاگ بسیار زیبا و پر محتوایی دارید.
امیدوارم شهدا همیشه کمکتون کنند.

با مطلبی با عنوان(نظر رهبر انقلاب در مورد زنان بد حجاب منتظر حضور و نظر گرمتون هستم.

اللهم عجل لولیک الفرج

ایشالله شهید شی
شهادت بنده ی حقیر
التماس دعا

dostebiriya شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:12

]سلام قشنگ بود میشه از این داستانها زیاد بذاری ممنونم خیلی وقته نیستی 27 خرداد نوشتی الان 15 دی هست ولی از پیشرفت وبلاگت خبری نیست .با تشکر فراوان [:S022:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد